
هرلحظه که به ساعت عروج نزدیکتر میشویم، تبوتاب گلزار بینالمللی شهدای کرمان نیز بالاتر رفته و انگار جوشش خون در رگهای مردم را حس میکنیم، مثل پرچم سبز حسینی که از کربلا به اینجا آمده و لحظه لحظه بر اهتزاز قدسی آن افزونتر میشود.
فقط دقایقی قدم زدن در مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان کافیست تا عمق عشق را درک کرده و مرغ جان را به مسیر پیادهروی کربلا ببریم.
همان صحنهها اینجا هم تکرار شدهاند، مسیری شلوغ با موکبهای متعدد و برنامههای مشابه … به گلزار شهدا که میرسیم حال و هوای متفاوتی دارد، هرلحظه که به ساعت عروج نزدیکتر میشویم، تب و تاب آن نیز بالاتر رفته و انگار جوشش خون در رگهای مردم را حس میکنیم، مثل پرچم سبز حسینی که از کربلا به اینجا آمده و لحظه لحظه بر اهتزاز قدسی آن افزونتر میشود.
پاسی از شب گذشته و در زیر خیمه، کنار مزارهای همرنگ شهدا و درست روبهروی مزار مطهر شهید سلیمانی نشسته و به انبوه جمعیتی مینگرم که سیاهپوش، برنامههای تدارک دیده شده را همراهی میکنند، برخی نماز میخوانند و برخی هم کتاب دعا در دست گرفته یا قرآن تلاوت میکنند. درد مشترک همه آنها دلتنگی و دلسوختگی است، از چهرههایشان غم میبارد و اندوه، وقتی نماز تاریخی بر پیکر شهید سلیمانی در گلزار بازپخش میشود و صدای رهبر انقلاب در حالی که لرزان شده و بغضشان میترکد، انگار جمعیت را بار دیگر ملتهب میکند … صدای بلند گریه برخی را میشنوم، برخی هم تنها اشکشان جاری میشود، بعضی هم آه از نهادشان بلند شده و بر پیشانی خود میکوبند و سرشان را در دستشان میفشارند.
کودکان هم شلوغی و سر و صدایشان را کنار گذاشته و به اطرافشان خیره شدهاند، انگار آنها هم حس میکنند چند روز آینده، اینجا یعنی گلزار بینالمللی کرمان نینوایی دیگر است و مردی با کمی تاخیر به قافله عشق میپیوندد.
عروجی همیشگی و تاثر برانگیزی که درد و تلخی آن در گوشهای از وجود مردم حک شده است، شاید در مواقعی فقط زیر خاکستر مانده باشد، اینجاست که با سوالی درباره سردار، یا بیت و شعری، یا خاطرهای یا حتی چند خط مداحی سر باز کند و مروارید مروارید از چشمانشان فرو بچکد.
زمزمه زیارت عاشورا، مداحی و روضهخوانی و همراهی از عمق جان مردم، فضا را بیشتر از دقایق قبل به سمت کربلا و مظلومیت حسینبنعلی(ع) میبرد و اجازه میدهد، مردم راه اشکهایشان را باز کنند.
واقعه نینوا و مصیبت اعظم آن یکی از ماندگارترین صحنههای تاریخ اسلام است که حسینبنعلی(ع) برای بقای اسلام در صحرای کربلا همه هستی خود را گذاشت، حالا بعد از ۱۴ قرن فرزندی تربیت یافته در مکتب فرزندش خمینی کبیر در همان راه، یعنی برای بقای اسلام و جمهوری اسلامی همه عمرش را در راه خدا و در راه امنیت مسلمانان و مستضعفان گذاشت و به نوعی با تأخیر به جمع یاران حسینبنعلی(ع) رسید و به قافله عاشورائیان پیوست.
با شهادتش کربلایی دیگر را شاهد بودیم و در سالگردهای شهادتش نیز تکرار همان صحنهها را میبینیم، خط سرخ خون حسینی به کرمان کشیده شده و قطرهای از آن در این قطعه بهشتی روی زمین ریخته که جوشش آن تا همیشه ادامه دارد.